دنیای تنهایی

ساخت وبلاگ

چشمام به شدت پف کرده ! اما از خواب خبری نیست ... از آرامش خبری نیست ...

یک بغض گندهء لعنتی سد کرده راه نفس کشیدنم را ! خس خس میکند گلویم

قلبم هم ریپ میزنه و یادآوری می کند تا سر کشیدن ریق رحمت فاصله چندانی نداری ...

دلم یه جور ناجوریست ! مشکل اصلی هم همین است ! ناجور بودنش !

با هیچ چیز و هیچکس جور نمیشوه این لعنتی

مرض دارده ...

میخواد منو زجر بده !

بلاتکلیفم رفیق ! حتما توی دلت می گی مثل همیشه ...

خوب ... شاید ! بالاخره من همون ادم ِ سالهای نزدیکم ... فقط کمی پیرتر ... شاید خیلی

پیرتر ... حداقلش روحم ۲-۳ برابری بیشتر از جسمم پیری را احساس می کند !

راستی ! این را هم میخواستم بنویسم !!!

چند روز پیش دهانم بی جهت باز شد و چیزی را که نباید میگفت را پرتاب کرد به گوش چند نفری !

تقاصش را گوش و صورتم پس دادن ... یادم باشه کمی نصیحتش کنم تا بیخود و بی جهت باز نشود ...

عجیب دارد دیوانه ام می کنه ننوشتن ...

توی این مدت کوتاه کهاینجا نبودمیک چیزی را خیلی خوب تونستم درک کنم !

آن هم اینکه هیچ چیز مثل اشتیاق خوانده شدن قلمت را برای نوشتن گرم نمی کند ...

مخصوصا اگر جای بخصوصی ، با قوانین خودت داشته باشی ... حکمران ِ دنیای نوشته هایت باشی !

بتونی زور بگویی ، فحش و بد و بیراه بگویی ، گیر بدهی به خواننده هایت ، هیچکس هم نتونه جیک

بزند ! عجیب حسه خوشمزه ای دارد ...

خودم خوب میدانم ۹۸٫۹٪ از نوشته هایم خزعبلاتی بی پایه و اساس است که فقط برای ارضاء روح

خسته ام نوشته شده اند ! اما باز هم شیرین است نوشتن ...

برای من چیزی بیش از این حس را دارد نوشتن ... گفته بودم اگر ننویسم خفه میشوم ! راستش را

بخواهی توی این چند روزه واقعا نفس کم آورده بودم ...

هرچه فکر میکنم هیچ چیز و هیچ جا به اندازه همین جا برایم لذت بخش نبود و نیست ...

نه فیــض بوک ! نه جاهای دیگری که این چند وقته آنجاها خودم را خالی کردم ...

با این شرایط باید کوله را آماده کنم و باز راه بیافتم به سمتدنیایی تنهایی

دنیایی تنهای! دوباره سلام ...

لحظـــه به لحظه دلتنگـــی...
ما را در سایت لحظـــه به لحظه دلتنگـــی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6khasteshodam9 بازدید : 126 تاريخ : سه شنبه 3 بهمن 1396 ساعت: 2:50